از سوی دیگر، تشکیلات خودگردان فلسطین در رام الله از اعتقاد "کورکورانه" خود به پاکی و عدالت رئیس جمهور آمریکا و قدرت فوق العاده وی برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی برای فلسطینیان و یا حداقل به رسمیت شناختن این کشور پس از گذشت 60 سال خبر داده است.
اما همزمان با این مسائل، گروه های مقاومت فلسطین در اقدامی کاملآ متفاوت، در حالی که بوش مشغول عرض تبریک به مقامات صهیونیستی به مناسبت شصتمین سالگرد تاسیس این رژیم و تاکید بر خدمت صادقانه مقامات و شهروندان آمریکا و دیگر هم پیمانان این کشور به رژیم صهیونیستی بود، شهرک صهیونیست نشین عسقلان را هدف یک فروند موشک دست ساز قرار دادند تا شهرک نشینان صهیونیست مانند گوسفندان فراری از چنگال شیر، به منظور حفظ جان خود به پناهگاه ها هجوم ببرند و مهمتر از آن لرزه بر اندام رئیس جمهور آمریکا بیاندازند.
این حمله موشکی، رعب و وحشت زیادی در میان شهرک نشینان صهیونیست ایجاد کرد و باعث کشته و زخمی شدن دهها نفر و نیز ویرانی کامل چندین ساختمان شد و علاوه بر این، باعث ابتلای تعداد زیادی از شهرک نشینان صهیونیست به بیماریهای روانی و انتقال آنها به بیمارستان ها و تیمارستان ها شد.
پیام این موشک به فرماندهان ارتش صهیونیستی که دائما نوار غزه را تهدید به حمله گسترده نظامی می کنند این است که مقاومت راه حل بهتری برای رویارویی با حماقت ارتش صهیونیستی دارد و این موشک اولین و آخرین موشک فلسطینی ها نخواهد بود.
اما پیام مهمتر این حمله موشکی، پیامی سیاسی و متوجه رئیس جمهور آمریکا بود و به او اعلام کرد که اقدام رژیم صهیونیستی در کشتار و اخراج فلسطینیان از سرزمین شان و تخریب اراضی و مصادره دارایی های آنها، و از سوی دیگر، اعلام حمایت بی قید و شرط آمریکا از رژیم صهیونیستی در مقابل ملت بی دفاع فلسطین، بدین معنا نیست که ملت فلسطین به منظور در امان ماندن از حملات بالگردها و موشک های آمریکایی بیرق سفید را به نشانه تسلیم بالا خواهند برد، به ویژه این که تجربه ثابت کرده که ملت صبور فلسطین هیچ گاه تحت تاثیر تهدیدات و هشدارهای دشمنان خود قرار نمی گیرد، بلکه این ملت شجاع همواره در خط مقدم آزادی خواهان جهان قرار خواهد گرفت و این ملت های آزادیخواه دیر یا زود آمریکای جهان خوار را شکست خواهند داد و این احتمال پس از شکست همپیمانان آمریکا در فلسطین، عراق، سودان و لبنان شدت بیشتری به خود گرفته است. بوش باید این مساله را به یاد داشته باشد که ملت های بیدار هیچگاه جنایت های آمریکا در کشورهای عربی و اسلامی را فراموش نخواهند کرد و مهمتر از آن، عمر حکومت های نامشروع ساعتی بیش نیست و این حکومت های حق و مشروع هستند که تا ابد الدهر استوار باقی خواهد ماند.
فریب و خیانت، انحراف اخلاقی در تورات و تلمود |
مهم و مفید می نماید اگر با رفتار و اخلاق یهودیان از طریق خلق و خویشان که در نصوص توراتی آمده، آشنا شویم. یهودیان می پندارند که ملت برگزیده و مقدسی هستند که یهوه آنان را برای خود انتخاب کرده تا اینکه ملتش، ملتی خاص و او پروردگارشان باشد. یقیناً چنین تئوری تنگ نظرانه دارای پایه های اصولی است که یهودیان در نظریه برتری جویانه خود به آن استناد می جویند. این اندیشه امت های دیگر را به پیروی از رفتار یهود، اندیشه دینی و مدنی آنها وادار می کند تا اینکه خود الگو و نمونه آنها باشند. مانند ارزشهای اخلاقی، دید انسانی، تلاش، تعامل، برادری و اتحاد، دید باز نسبت به آفاق حقیقت، تسامح، آزادی، عدالت و مساوات. الگو و نمونه همیشه باید دارای خصایص مثبت و متمایزی باشد تا او را شایسته ترقی و استعلا گرداند. شایان ذکر است که اسوه و نمونه همیشه دید باز، روحی تسامح گرا و روانی والا دارد که به همکاری، تسامح و برادری دعوت می کند. چگونه می توانیم، قبول کنیم که یهودیان نطفه مقدس و ملت برگزیده ا ی هستند که “رب الجنود“، آنها را به عنوان ملت خاص خود انتخاب کرده است، به این اعتبار که یهودیان تنها ملتی هستند که شایسته برتری و استعلا هستند و کلیه ملتها باید در خدمت آنها بوده و آنها را عبادت کنند و لو اینکه به نابودی خود آنها بیانجامد. در فصل اول و دوم مسائل مربوط به خوی ستیزه جویانه و نژادپرستانه یهود که نصوص تورات بر آنها به عنوان خلاصه دین یهود و جوهره آن تأکید می ورزد، آمده است و نهایت بسته بودن، تعصب، ستیزه جوی و نژاد پرستی آنها را با استناد به این نصوص توضیح داده ام. در این فصل با استناد به نصوص تورات، آنچه را که از نشانه های فریب و خیانت و انحراف اخلاقی ملت برگزیده و مقدس خدا آمده، عرضه می کنم، اینها خلق و خوی اجداد یهودیان امروزی هستند که اجمالاً الگو و مرجع اساسی آنان در زندگی دینی و مدنی شان می باشند. رهبران کنونی رژیم صهیونیستی به خلق و خوی شمشون و جدعون و داود و فرزندان یعقوب (بر اساس آنچه در کتابهای تحریف شده آنها درباره این افراد آمده است) را به گمان اینکه آنها نمایندگان گذشتگان هستند استناد می کنند و آن را پیش روی خود ساخته اند و اعمال و کارهای آنان را قهرمانانه و بزرگ منشانه می نامند که اقتدا به رفتار این اشخاص (گذشتگان) ضروری است. علیرغم خوی ناخوشایند و منفی یهود که بیانگر انحراف اخلاقی، فریب، خیانت، ستیزه جوی و نژادپرستی شرم آور است و در تاریخ آمده اما این عمل یهودیان بازخوانی تاریخ است. هر کسی نگاهی بر اسفار تورات بیاندازد به این نتیجه می رسد که، فریب، خیانت و انحراف اخلاقی از اصول و ارزشهای اسلاف یهودیان امروز است، این اصول در اندیشه دینی یهود اساسی و جوهری است. یهودیت بر مبنای بیم و واهمه از دیگران، برتری جوی، ستیزه جویی و نژاد پرستی شکل گرفته است. این خلق و خوی حتماً باید روح یهودیی را با صفاتی چون فریب، خیانت و انحراف اخلاقی متصف گرداند، که در نتیجه یهوی حق دارد سرقت کند... اما نه از یهودی دیگر بلکه از افراد غیر خودی و کارهای دیگر چون زنا، قتل، فریب و خیانت و غیره می تواند انجام دهد (بدین معنی که می توانند با غیر خودی چنین کارهای انجام دهند). یهودیان با چنین دید تنگ نظرانه با دیگران برخورد می کنند، این اصول دراندیشه دینی یهود جوهری و اساسی هستند که در کتاب تورات و تلمود تدوین شده است و امروزه در مدارس رژیم صهیونیستی و همچنین در مدارس مخصوص یهودیان در اماکن اقامتی آنها در کشورهای جهان تدریس می شود. کودکان یهودی با چنین اندیشه های تربیت می شوند و اینگونه اخلاق آنها با افکار نابرابری، ستیزه جویی، فریب، واهمه، برتری جویی و نژادپرستی رشد می کند. به همین خاطر ضروریست که بر نصوص تورات و لو به اختصار، نگاهی بیاندازیم و در مورد خلق وخوی یهودیان که اسلاف آنان بر آن بوده اند و به عنوان روشی اساسی برای نسلهایشان در آمده است، سخن بگوییم. فریب و خیانت: در سفر پیدایش می خوانیم که یعقوب (اسرائیل) و فرزندانش هنگام بازگشت از “فدان آرام“ در منطقه “شکیم“ سکنی گزیدند. حاکم منطقه “یدعی حمور“ بود که متصف به اخلاق پسندیده، و روحیه انسانی بازی داشت. پسر ایشان “شکیم“ عاشق دختر یعقوب “دنیه“ شد. “حمور“او را برای پسرش خواستگاری کرده و گفت: پسرم شکیم عاشق دخترتان شده است. دخترتان را به همسری پسرم درآورید و ما را به خویشاوندی خود قبول کنید. با هم پیوند خویشاوندی برقرار کنیم، با ما زندگی کنید و این سرزمین نیز از آن شماست. در آن به زندگی و تجارت بپردازید و می توانید از آن بخرید و مالک شوید. “سپس شکیم به پدر و برادران دختر گفت: دست از سرم بردارید، خیر و برکت را از چشمهای شما می بینم. چیزی را که بخواهید به شما می دهم و هر چه دلتان می خواهد مهریه را بیشتر کنید، که من پرداخت می کنم و هر چه را بخواهید به شما می بخشم اما این دختر را به من بدهید.“ بنی اسرائیل این پیوند خویشاوندی را بی حرمتی به خود قلمداد کردند. زیرا دین یهود اجازه اختلاط با دیگر ملتها را نمی دهد و پیوند خویشاوندی هم نوعی اختلاط است که یهودیان هرگز آن را نمی پذیرند. به خاطر این که آنان در این سرزمین غریب و تعدادشان کم بود توانایی رویاروی با اهالی شکیم را نداشتند تا به آنها حمله کرده و از چنین پیوند خویشاوندی ممانعت کنند. به همین خاطر چاره ا ی جز فریب و خیانت برای رهایی از این پیوند نداشتند و از پاک سرشتی و شجاعت حمور حاکم منطقه و فرزندش شکیم سوء استفاده کردند. فرزندان یعقوب چاره ا ی اندیشیدند که عبارت بود از موافقت ظاهری با این پیوند به شرط اینکه حمور و فرزندش “شکیم“ و کلیه اهالی شکیم ختنه شوند. در این باره در تورات می خوانیم:“ فرزندان یعقوب به شکیم و پدرش “حمور“ با حیله خاصی جواب مثبت دادند به آنها گفتند که ما نمی توانیم دخترمان را به پسری که ختنه نشده بدهیم. اگر مانند ما که ختنه هستیم، افراد ذکور شما ختنه شدند دختر به شما می دهیم و از شما می گیریم. حمور و فرزندش با این شرط موافقت کردند بی خبر از اینکه این نوعی حیله و دسیسه برای فریب دادن آنها و کلیه اهالی شکیم است. در این خصوص در تورات می خوانیم: سخن آنان به مذاق حمور و فرزندش خوش آمد. و پسرش در انجام این شرط درنگ نکرد. چرا که وی عاشق دختر یعقوب بود. شکیم سخاوتمندترین فرد خانواده پدرش بود. حمور و شکیم به جلو در شهر آمدند و برای اهالی شهر چنین گفتند: اینها قومی هستند که صلح طلب بوده و سر دشمنی با ما ندارند، پس در این دیار ساکن شوند و در آن به داد وستد بپردازند. این سرزمین پیشکش آنهاست و با هم پیوند خویشاوندی برقرار می کنیم و اکنون که ما در یک مکان زندگی می کنیم و مانند آنها خود را ختنه می کنیم، یک ملت واحدی خواهیم شد. |
کابوس بزرگ اولمرت
مطبوعات لبنان ضمن استقبال از هوشمندی و تدبیر حزب الله لبنان و رهبر آن خاطرنشان کرده اندکه اسرائیل از صداقت و اعتبار نصرالله می ترسد و نگران آنست که وی اطلاعات دیگری راهم در اختیار داشته باشد و به همین دلیل اظهارات او را رد نکرده است .
کابوس بزرگی که « ایهود اولمرت » نخست وزیر رژیم صهیونیستی و دستیارانش دچار آن شده اند روز به روز ابعاد تازه ای به خود می گیرد . مسئله یکبار دیگر به جنگ 33 روزه بازمی گردد و بنظر می رسد که بدبختی های اولمرت و اطرافیانش در این زمینه تمامی ندارد . این بار نه تنها ناتوانی سردرگمی و شکست اولمرت در جنگ 33 روزه مطرح است بلکه صحبت از اینست که ارتش صهیونیستی در جنگ 33 روزه حتی نسبت به ساکنان فلسطین اشغالی و صهیونیست ها هم « پنهانکاری » کرده و به فریبکاری متوسل شده است .
« سیدحسن نصرالله » دبیرکل حزب الله لبنان اخیرا در اظهارات خود پرده از روی رازی برداشته است که صهیونیست ها برای بیش از یکسال سعی کردند آنرا پنهان کنند و هیچ سخنی از آن بمیان نیاوردند نصرالله می گوید که جنازه تعدادی از کشته شدگان جنگ 33 روزه را در اختیار دارد و می خواهد آنان را با اسرای لبنانی در بند رژیم صهیونیستی مبادله کند. مقامات صهیونیستی اگرچه از انتشار این خبر و پیشنهاد حزب الله شوکه شده اند ولی همچنان ترجیح داده اند که در برابر این افشاگری ساکت بمانند و چیزی نگویند که حزب الله را و تحریک کند و برای افشاگریهای بیشتر وسوسه نماید .
مطبوعات لبنان ضمن استقبال از هوشمندی و تدبیر حزب الله لبنان و رهبر آن خاطرنشان کرده اند که اسرائیل از صداقت و اعتبار نصرالله می ترسد و نگران آنست که وی اطلاعات دیگری را هم در اختیار داشته باشد و به همین دلیل اظهارات او را رد نکرده است .
استناد به صداقت نصرالله منحصر به لبنانی ها نیست بلکه حتی در طیف دشمنان حزب الله لبنان هم این صداقت و شجاعت وی مورد اعتراف است . « ران شیفلر » نویسنده شهیر اسرائیلی معتقد است نصرالله با این اظهارات سعی داشت اعصاب اسرائیلی ها را درهم بریزد که در این کارش نیز موفق شد. او می گوید : ما مزدوران حزب الله نیستیم ولی فعلا داریم با ساز آنها می رقصیم . واقعیت اینست که حزب الله لبنان در خلال جنگ 33 روزه نه تنها آرایش جنگی اسرائیل را درهم ریخت و افسانه شکست ناپذیری اسرائیل را باطل کرد بلکه حتی کاخ پوشالی آرزوهای صهیونیست ها را نیز ویران کرد و به آنها فهماند که آینده ای ندارند و بنای حاکمیت اسرائیل از تارهای عنکبوت هم لرزان تر است .
« موشه فیگلن » یکی از اعضای حزب افراطی « لیکود » در موضع گیری نسبت به شخصیت سیدحسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان و ارزیابی صداقتش می گوید : البته که همینطور است و مردم اسرائیل در جریان جنگ 33 روزه دریافتند که نصرالله از رهبران اسرائیلی راستگوتر است و در عین حال این نکته را نیز فهمیدند که اگر بخواهند به کسی اعتماد کنند این شخص نصرالله است نه رهبران اسرائیل !اینها اظهارات لجوج ترین و کینه توزترین دشمنان حزب الله است که با اعترافات خود صداقت رهبر حزب الله لبنان را به تصویر می کشند. البته « فیگلن » در این مقوله تنها نیست بلکه سایر ناظران اسرائیلی هم در این زمینه با او هم عقیده هستند. « موتی کرشنیوم » روزنامه نگار صهیونیست هم در عین اعتراف به تندروی خود تصریح می کند که باید ویژگیهای منحصر بفرد و برجسته نصرالله را بپذیریم . او شخصیتی بسیار عمیق و متوازن دارد عاقل و منطقی است و به تحولات پیرامونی قویا احاطه دارد و مشخصا راستگو است . البته این اعترافات دشمن ذره ای از کینه و خشم آنها نسبت به عامل ناکامی و شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه نمی کاهد ولی مسئله اینست که سردمداران اسرائیلی اکنون نزد افکار عمومی اسرائیل به « پنهانکاری » و عوام فریبی متهم شده اند و در زیرفشار سنگین اعتراضات عمومی پاسخی برای این پرسش ندارند که چرا وجود چندین کشته در طول جنگ 33 روزه را از ساکنان فلسطین اشغالی پنهان کرده اند و نیروهای ارتش صهیونیستی حتی پیکر آنها را در صحنه بحال خود رها کرده و از صحنه گریخته اند .
خشم و نگرانی اولمرت و دستیارانش از اینست که آنها جنگ 33 روزه را به بهانه تلاش برای نجات 2 نظامی اسرائیلی که اسیر حزب الله شده بودند آغاز کردند ولی علیرغم تحمل تلفات سنگین کمترین موفقیتی در نجات این 2 نظامی اسیر بدست نیاوردند . این درحالیست که انگشت اتهام بطور رسمی متوجه اولمرت شده است . گزارش رسمی کمیته تحقیق پارلمان صهیونیستی نیز همانند کمیته تحقیق « وینوگراد » « ایهود اولمرت » را به « بی کفایتی » « بلاتصمیمی » و اتخاذ تصمیمات نادرست بی موقع و نامتناسب با شرایط زمانی و مکانی متهم کرده است . بر این براساس اکنون احزاب رقیب و حتی برخی از هم حزبی های اولمرت وی را برای استعفا تحت فشار قرار داده اند تا بلکه با روی کارآمدن دولت جدید تحولی برای تقویت موقعیت متزلزل کنونی اسرائیل ایجاد شود لکن اولمرت حاضر به کناره گیری داوطلبانه نیست مگر آنکه برای استعفا تحت فشار روزافزون قرار گیرد. در چنین شرایطی همکاران اولمرت سعی دارند با رجزخوانی به تقویت روحیه در هم شکسته نظامیان مایوس اسرائیل بپردازند .
« ایهود باراک » وزیر جنگ رژیم صهیونیستی که از نزدیک وضعیت مفلوک ارتش بویژه افسردگی حاکم بر سلسله مراتب فرماندهی ارتش صهیونیستی را به چشم خود می بیند بیشتر از دیگران برای تقویت روحیه و بازسازی روانی ارتش احساس نگرانی می کند و طی هفته های اخیر با سخنان خود سعی دارد شکاف بزرگ در پیکره ساختار دفاعی ارتش صهیونیستی ترمیم کند. وی در اظهارات خود بارها ادعا کرده است که اسرائیل در جنگ آینده پیروز خواهد شد. لکن مطبوعات اسرائیل با انتقاد جدی از « باراک » وی را به فریبکاری و عوام فریبی متهم کرده اند و تصریح می کنند که شانسی برای ارتش اسرائیل در یک جنگ احتمالی وجود ندارد .
روزنامه « معاریو » ضمن انتقاد از باراک تصریح می کند که اسرائیل در جنگ آینده شکست می خورد . « کوبی نیف » در این مقاله با لحن گزنده ای که در تاریخ مطبوعات اسرائیل بیسابقه است وزیر جنگ اسرائیل را با واژه های « کودن » و « تهی مغز » مخاطب قرار می دهد وی می نویسد : « تو منظورت از این لاف زنی ها چیست در حالیکه تو حتی قادر نیستی ساکنان « سدیروت » را از موشکهای فلسطینی در امان نگهداری . بعلاوه نمی توانی یک اسیر نظامی را به خانه اش بازگردانی . ما نمی توانیم پیروز شویم چون نمی دانیم جنگ آینده چگونه است باید با چه کسانی بجنگیم در چه شرایطی آغاز می شود و چگونه توسعه خواهد یافت در چنین شرایطی حتی ارتش آمریکا هم شانس پیروزی ندارد. » اینها جملات تکاندهنده ای هستند که این روزها در مطبوعات صهیونیستی منعکس می شوند .
سئوال جدی اینست که چرا این مطالب در معرض دید افکار عمومی اسرائیل قرار می گیرند آیا اینها نشانه های فروپاشی قدرت در اسرائیل نیست که رسانه ها بجای تلاش برای روحیه دادن به ساکنان اسرائیل « تیر خلاص » را شلیک می کنند در چنین شرایطی افشای وجود اجساد چند نظامی اسرائیل در اختیار حزب الله به کابوس بزرگ اولمرت و دستیارانش مبدل شده است و آنها را بی دفاع تراز گذشته در برابر حملات رسانه ای و جنگ تبلیغاتی مخالفین قرار می دهد. تصادفی نیست که در طول یکسال اخیر میزان مهاجرت منفی در اسرائیل افزایش یافته و تعداد فراریان از باصطلاح سرزمین موعود بسیار بیش از افرادی است که با فریبکاری صهیونیستها به فلسطین اشغالی مهاجرت می کنند. چرا که مهاجرین به سرزمینهای اشغالی با تلخکامی احساس می کنند که به « کیسه های شنی » مبدل شده اند و رهبران شیاد و تهی مغز اسرائیل در پشت سر آنها سنگر گرفته اند و با لاف زنی های فریبکارانه پیروزی در جنگ آینده را مژده می دهند و حال آنکه زمان به زیان اسرائیل به پیش می رود و هیچگونه چشم انداز روشنی برای رژیم اشغالگر قدس به چشم نمی خورد .
افشای در اختیار داشتن اجساد چند نظامی اسرائیلی از سوی حزب الله به کابوس بزرگ اولمرت و همفکرانش مبدل شده است و آنها را بیدفاع تر از گذشته در برابر حملات رسانه ای و تبلیغاتی مخالفان خود قرار می دهد
واقعیت اینست که حزب الله در جنگ 33 روزه نه تنها آرایش جنگی اسرائیل را درهم ریخت و افسانه شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی را باطل کرد بلکه به رهبران اسرائیل و صهیونیست ها فهماند که بنای حاکمیت آنها از تارهای عنکبوت هم لرزان تر است
اکنون سردمداران رژیم صهیونیستی نزد افکار عمومی اسرائیل به پنهان کاری و عوام فریبی متهم شده اند و پاسخی برای این پرسش که چرا در باره وجود شماری اجساد نظامیان خود نزد حزب الله هیچگونه اطلاع رسانی نکرده اند ندارند
« موشه فیگلن » یکی از اعضای حزب افراطی « لیکود » : مردم اسرائیل در جریان جنگ 33 روزه دریافتند که نصرالله از رهبران اسرائیلی راستگوتر است و در عین حال این نکته را نیز فهمیدند که اگر بخواهند به کسی اعتماد کنند این شخص نصرالله است نه رهبران اسرائیل !