سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]

.: آوای حق :.

 
 
فلسطین در سال صفر(چهارشنبه 87 خرداد 15 ساعت 8:33 عصر )
 
 مرکز اطلاع رسانی فلسطین:در 11 مارس، نیروهای تحت امر "عبدالقادر الحسینی" موفق شد مقرّ "آژانس یهود" در بیت‌المقدس را منفجر نموده و باعث مرگ 11 صهیونیست شوند.
 
   *آغاز نبرد سرنوشت
توده‏های مردم عرب - به خصوص مصری‏ها - در هفتة اول ماه دسامبر، موجی از تظاهرات خشم‏آلود را علیه "قطعنامة 181" به راه انداختند که "اتحادیة عرب" را به واکنش عملی وادار کرد. روز 8 دسامبر سال 1947 اجلاس ویژة اتحادیة عرب در قاهره افتتاح شد. پس از 9 روز مذاکره در این اجلاس مقرر شد: "ده هزار قبضه تفنگ و سه هزار داوطلب، به همراه یک میلیون پوند در اختیار "کمیتة نظامی - فنی" قرار داده شود."

در ابتدای ژانویة سال 1948، "عبدالقادر الحسینی" فرماندة افسانه‌ای "سازمان جهاد مقدس" پس از ده سال، مخفیانه وارد "بیت‌المقدس" شد تا یگان‌های جهادی را برای مبارزه علیه انگلیسی‌ها و صهیونیست‌ها سازماندهی کند. همزمان "کمیتة نظامی - فنی" (وابسته به "اتحادیة عرب") یک نیروی نظامی از داوطلبان عرب را تشکیل داده و فرماندهی آن را به "فوزی القاوقچی" واگذار می‌کند.

اولین ستون نیروهای داوطلب عرب، تحت عنوان "سپاه نجات فلسطین" در هشتم ژانویة سال 1947 در بخش‏های تحت نفوذ اعراب در فلسطین استقرار یافت اما نظر به این که عملاً "کمیتة عالی عرب" رهبری اعراب فلسطینی را برعهده داشت، در حقیقت این "سازمان جهاد مقدس" بود که "ارتش فلسطین" محسوب می‏شد که شامل بیش از 3000 رزمندة مسلمان فلسطینی می شد و فرماندة آن در میان فلسطینیان محبوبیتی اسطوره‌ای داشت.

این نیروها تا پایان ماه مارس سال 1948 اهداف "آژانس یهود" و "صهیونیست‏ها" را در همه جای فلسطین مورد حمله قرار دادند. از سوی دیگر "هاگانا" که به عنوان ارتش رسمی صهیونیست‏ها، از مدت‏ها پیش عملیات خود را علیه اعراب آغاز کرده بود، تنها یک روز پس از تصویب "قطعنامة 181"، تمامی یهودیان 17 تا 25 ساله را به خدمت نظامی فراخواند. در حالی که فرستادگان‌"هاگانا" برای یک معاملة هنگفت اسلحه با "چکسلواکی" به توافق رسیده بودند، وزارت امور خارجة آمریکا در 5 دسامبر، اعمال تحریم تسلیحاتی علیه فلسطین و کشورهای عربی را اعلام کرد. در همین ایام "ایرگون" که حدود سه سال، تمامی انرژی خود را مصروف فرسوده کردن "حکومت قیمومیت" کرده بود، بار دیگر حملات خود را بر روی مسلمانان فلسطینی متمرکز کرد. به این ترتیب، نبرد سختی میان رزمندگان و مردم فلسطین با "هاگانا" و "ایرگون" آغاز شد و حدود 5 ماه، تا روز 14 مه سال 1948، ادامه یافت.

*خیانت در جبهه مسلمانان

در جریان این جنگ نابرابر، صهیونیست‏ها مجهز به سلاح‏های جدید و پیشرفته‏ای بودند که به هیچ وجه در اختیار رزمندگان مسلمان عرب قرار نداشت. در مقابل، بزرگ‏ترین و فعال‏ترین تشکیلات مسلّح فلسطین یعنی "ارتش جهاد مقدس" به شدت از کمبود سلاح و آموزش رنج می‏برد، تا جایی که فرماندة این ارتش، "عبدالقادر الحسینی" دو روز پیش از آخرین نبرد خود، به یکی از رؤسای "اتحادیة عرب" که به دلیل اختلافات خود با "کمیتة عالی عرب"، از تحویل سلاح به "سازمان جهاد مقدس" خودداری می‏کرد گفت : "شما خائن هستید، شما جنایتکار هستید، تاریخ گواهی خواهد داد که شما فلسطین را از بین بردید." وی این گلایه خود را خطاب به رییس اتحادیه عرب در قاهره به صورت مکتوب نیز ثبت کرد تا تاریخ در باره حقیقت آن چه در فلسطین گذشته است قضاوت کند.این دستخط تاریخی سردار نام آور مجاهدان فلسطینی که غالبا مورد غفلت عامدانه ای از سوی مورخین عرب واقع می شود سندی ست غیر قابل انکار از خیانت خانمان براندازی که در ورای شعارهای پرحرارت سران عربی پنهان شده بود.متن این نوشته کوتاه که در کاغذ سربرگ دار و رسمی "سازمان جهاد مقدس" نوشته شده و تاریخ نگارش آن مربوط به یک روز پیش از شهادت "عبدالقادر الحسینی" می باشد بدین قرار است:
تذکر آقای دبیر کل اتحادیه عرب در قاهره
یقینا اینجانب مسوولیت بدون کمک و سلاح رها کردن نظامیان خود را ، آن هم دراوج پیروزی هایشان متوجه شما می دانم.
عبدالقادرالحسینی-6 آوریل 1948

البته "سپاه نجات فلسطین" هم از کمبودهای آموزشی رنج می‏برد، اما عمده‏ترین نقطه ضعف این سپاه، عدم انسجام و یکدستی داوطلبان آن بود؛ گروهی با انگیزه‏های ملی‏گرایانه، گروهی با انگیزه‏های مذهبی و تعدادی هم به امید کسب غنائم و غارت یهودیان به این سپاه پیوسته بودند و فرماندة آنان هم ، قادر به مهار و کنترل اختلافات ناشی از این مسأله نبود، از سوی دیگر، رقابت‌های سیاسی میان سران عرب مانع از عملکرد هماهنگ این دو نیروی نظامی با یکدیگر می‌شد. با این احوال، هر دو نیروی نظامی عرب، نبردهای سختی را با "هاگانا" و مدافعان انگلیسی شهرک‏های صهیونیست‏نشین به انجام رساندند.

نیروهای "سپاه نجات فلسطین" در نهم ژانویة سال 1948 با حمله به شهرک‌های صهیونیست‌نشین "دان" و "کفار سولد" عملیات خود را در خاک فلسطین آغاز کردند. نیروهای "سازمان جهاد مقدس" نیز گاه در قالب کمک به "سپاه نجات فلسطین" و گاه به صورت مستقل علیه شهرک‌های صهیونیست‌نشین، یگان‌های "هاگانا" و سایر اهداف صهیونیستی وارد عمل می‌شدند. اما آنچه در تاریخ بیشتر به آن اشاره شده است عملکرد "سازمان جهاد مقدس" است. در واقع سپاه نجات فلسطین نتوانست پروندة پرافتخاری را در این جنگ برای خود به یادگار بگذارد. مجاهدان "سازمان جهاد مقدس" به دلیل دارا بودن انگیزه‌های قوی‌تر و قرار گرفتن تحت فرماندهی یک عنصر دینی و مقید به قواعد اسلامی صحنه‌های پرشکوهی را در این نبرد نابرابر خلق نمودند که آخرین آنها متعلق به شخص "عبدالقادر الحسینی" بود. از جمله عملیات‌های این سازمان جهادی می‌توان به نمونه‌های زیر اشاره کرد:

در 22 فوریه، طی نبردی در خیابان "بن یهودا"ی بیت‌المقدس، حدود 50 صهیونیست به دست مجاهدان سازمان جهاد مقدس کشته شدند.

در 11 مارس، نیروهای تحت امر "عبدالقادر الحسینی" موفق شد مقرّ "آژانس یهود" در بیت‌المقدس را منفجر نموده و باعث مرگ 11 صهیونیست شوند. یک هفته بعد، آنان کمینی را بر سر راه یکی از ستون‌های "هاگانا" در غرب بیت‌المقدس تعبیه کردند و 11 صهیونیست را از میان بردند.

در 16 ژانویة سال 1948، انگلستان طی گزارشی به سازمان ملل متحد خبرداد، طی چهل ر
تعداد بود.)
در ماه فوریه، "هاگانا" به افتتاح دفتر نمایندگی در ایالات متحده اقدام کرد. این دفتر تحت نام "سرزمین و کار" رسماً به استخدام نظامیان حرفه‏ای برای اعزام به فلسطین اقدام کرد. اولین نتیجة فعالیت‏های این دفتر نمایندگی، در قالب 280 نظامی هاگانا، روز بیستم فوریة سال 1948 توسط کشتی "ایندیپندنت" در بندر "تل‏آویو" تخلیه شد.
در همین ماه، با توجه به گسترش درگیری‏ها، "هاگانا" بار دیگر دست به فراخوان نیرو زد و این بار تمامی مردان و زنان یهودی بین 25 تا 30 سال را به خدمت نظامی فرا خواند.
روز 14 فوریه، "دیوید بن گوریون" - از "رؤسای آژانس یهود" - به واحدهای "هاگانا" مستقر در "بیت‏المقدس" دستور داد که اشغال تمامی شهر را آغاز کنند.
همزمان با وخامت روزافزون اوضاع، نمایندة ایالات متحده در سازمان ملل نیز روز 24 فوریه اعلام کرد، نقش "شورای امنیت" در فلسطین منحصر به حفظ صلح است، نه اجرای "طرح تقسیم". سه روز بعد "آژانس یهود" نیز اعلام کرد، بدون کمک گرفتن از "نیروهای بین‏المللی وابسته به سازمان ملل"، یک "دولت یهودی" تشکیل خواهد داد. به این ترتیب، عملاً نقش سازمان ملل متحد و شورای امنیت برای کنترل اوضاع جنگی در حد "هیچ" بود و میدان برای ترکتازی صهیونیست‏ها مهیا و فراهم.

*طرح "دالت"

در این مرحله پس از آن، "هاگانا" آخرین ریزه‏کاری‏های طرح جدید خود، موسوم به "طرح دالت" را به پایان رساند. براساس "طرح دالت"، تا پیش از تخلیة فلسطین از قوای انگلستان و اتمام دوره قیمومیت، "هاگانا" باید با حملاتی پی در پی، به اشغال مناطق بیش‌تری از فلسطین دست بزند و مرزهای "دولت یهودی" را تا جایی که امکان دارد، حتی به وسعت تمامی خاک فلسطین گسترش دهد. مطابق "طرح دالت" باید حدود بیست روستای عرب‌نشین تصرف و ساکنان آن اخراج می‌شدند. این طرح باید طی 13 عملیات پی‌درپی به مرحله اجرا درمی‌آمد. (چند مرحله از این طرح تا بعد از اعلام موجودیت "رژیم صهیونیستی" در 15 ماه مه به تعویق افتاد.

چند روز بعد، "هَری ترومن" رئیس‌جمهور آمریکا، به طور محرمانه با "حییم وایزمن" رئیس سازمان جهانی صهیونیزم دیدار کرد و به وی وعده داد، از اعلام تشکیل "دولت یهودی" در 15 ماه مه از سوی "آژانس یهود" حمایت خواهد کرد. روز بعد "بن گوریون" در راستای "طرح دالت" اعلام کرد: "تشکیل دولت مستقل یهودی، براساس قطعنامه سازمان ملل متحد در مورد تقسیم فلسطین صورت نخواهد گرفت، بلکه این برتری نظامی یهودیان است که آن را رقم خواهد زد."

درست در همین روز، 18 مارس سال1948 نمایندة ایالات متحده در سازمان ملل متحد از شورای امنیت خواست علاوه بر پیگیری برقراری آتش‏بس، تدابیر مربوط به "طرح تقسیم" را به حالت تعلیق درآورده و جلسه‏ای برای بررسی مسأله اعلام "قیمومیت سازمان ملل متحد بر فلسطین" تشکیل دهد. این درخواست نماینده آمریکا، راهی مناسب بود برای آرام ساختن اوضاع فلسطین و البته بلافاصله از سوی "اتحادیه عرب" مورد استقبال قرار گرفت و روز بیستم مارس، این اتحادیه آتش‏بسی یک جانبه را از طرف "سپاه نجات فلسطین" اعلام کرد، اما مسألة برقراری "قیمومیت محدود بین‏المللی بر فلسطین" را به پذیرش "آژانس یهود" مشروط کرد، ولی "آژانس یهود" با این طرح مخالفت کرد.

روز 25 مارس، رئیس‏جمهور آمریکا، خواستار آتش‏بس فوری بین اعراب و یهودیان شد. در پایان ماه مارس
وز (سی‌ام نوامبر تا دهم ژانویه) 1974 نفر در فلسطین کشته یا زخمی شده‏اند (البته آمار حقیقی بسیار بیش از این نیز نماینده آمریکا، طرح قطعنامه‏ای را برای برقراری آتش‏بس میان "آژانس یهود" و "کمیته عالی فلسطین" تقدیم شورای امنیت نمود. شورای امنیت سازمان ملل متحد طی نشست فوق‏العاده‏ای پیشنهاد آتش‏بس آمریکا را در اول ماه آوریل پذیرفت. درست در همین روز، چندین محموله بزرگ سلاح از "چکسلواکی" به نیروهای "هاگانا" در فلسطین تحویل شد. طبیعی بود که با این اوضاع، صهیونیست‌ها برای "سازمان ملل" جایگاهی قائل نبودند. آمریکا نیز به هیچ‏وجه مایل نبود بیش از این پای خود را به معرکه باز کند، زیرا "ترومن" بیم داشت که دخالت‏های آمریکا، آرای یهودیان به وی در انتخابات آتی ریاست جمهوری (نوامبر سال1948) را کاهش دهد.

این چنین بود که "آژانس یهود" با اطلاع کامل از شرایط خود و اعراب، آمریکا و انگلستان، با جدیت و دقت تمام، مراحل اجرایی "طرح دالت" را پی گرفت و سه روز پس از نشست فوق‏العادة شورای امنیت جهت برقراری آتش‌بس در فلسطین، مرحلة عملیاتی "طرح دالت" در چهارم آوریل کلید خورد و روستاهای "حلده" و "دیرمحیسن" به اشغال "هاگانا" درآمد. در این مرحله، مهم‌ترین هدف صهیونیست‌ها دست‌یابی به جاده‌ای ارتباطی به سوی بیت‌المقدس بود که کاملاً تحت کنترل آنان باشد و زمینة اجرای مرحلة بعدی عملیات برای اشغال کامل بیت‌المقدس فراهم شود. روز هشتم آوریل، شهر استراتژیک "طبریه" مورد حملة "هاگانا" قرار گرفت.

*شهادت یک اسطوره

با آغاز "طرح دالت" از سوی صهیونیست‌ها برای باز کردن راهی مطمئن به سوی بیت‌المقدس و از میان بردن روستاهای عرب‌نشین در مسیر این راه، "سازمان جهاد مقدس" نیز اقدام به مقابله به مثل نمود و شهرک‌های صهیونیست‌نشین را در اطراف بیت‌المقدس مورد حمله قرار داد، از جمله در 24 مارس به شهرک "عطروت" در شمال بیت‌المقدس حمله کرد و تعدادی صهیونیست را از پای درآورد. "عبدالقادر" تمامی تلاش نیروهای اندک شمار خود را به کار بست تا جلوی عملی شدن "طرح دالت" و تهدید "بیت‌المقدس" را بگیرد.

سردار اسطوره ای فلسطین "سید عبدالقادر موسی الحسینی" سرانجام در جریان یک ضدحملة رو به پیروزی برای آزادی "قسطل"(واقع در مرتفع‌ترین گردنة جادة منتهی به "بیت‏المقدس" که از قدیم الایام منطقه ای سوق الجیشی محسوب شده و قلعه ای نظامی از دوران تسلط صلیبیان در آن باقی مانده بود.) به شهادت رسید. با شهادت او، گردنه استراتژیک "قسطل" بار دیگر به تصرف کامل "هاگانا" درآمد و روحیة مردم و جهادگران فلسطینی به شدت تضعیف شد و "حاج امین الحسینی" آخرین حامی موثر و مورد اعتماد خود را از دست داد.

خلأ فرماندهی "عبدالقادر" که به عنوان یک جنگجوی اصول‏گرای مسلمان، الگو و امید همة جهادگران مومن فلسطینی بود، هیچ‏گاه در جبهة مسلمانان فلسطینی جبران نشد. (نیروهای "سازمان جهاد مقدس" در جولای سال 1948، میان ارتش‌های اردن، عراق، مصر و همچنین "سپاه نجات فلسطین" تقسیم شدند. در 18 دسامبر همان سال حکومت اردن‌هاشمی فرمان انحلال این سازمان را صادر کرد، اما بقایای مجاهدان "سازمان جهاد مقدس" تا زمان صدور فرمان انحلال از سوی "حاج امین‌الحسینی" در تاریخ 15 مه سال 1949 در پایگاه‌های خود باقی ماندند.)

*کابوس "دیر یاسین"
 
 تنها ساعاتی چند پس ازشهادت فرمانده نامدار"سازمان جهاد مقدس"، 123 تروریست عضو گروه "ایرگون" و "اشترن" با هماهنگی "هاگانا" به روستای "دیریاسین" در حومة غربی "بیت‏المقدس" (دو مایلی "قسطل") حمله بردند و جنایتی هولناک و تاریخی را رقم زدند.

در ابتدای صبح، واحدی از "پالماخ" چند جوان مسلّح را که در روستا مقاومت می کردند از بین برد و سپس از روستا خارج شد، در این زمان تروریست‌های تحت فرماندهی "مناخیم بگین" (شاگرد و جانشین "ولادمیر ژابوتینسکی") وارد "دیریاسین" شدند و طی چند ساعت، 254 روستایی غیرنظامی مسلمان را اعم از مرد و زن و کودک قتل عام کردند و علاوه بر این اجساد قربانیان را به شیوه‌ای وحشیانه و سادیستیک مثله کردند، زنان و دختران روستایی را پیش از کشتن مورد تجاوز قرار دادند.

انتشار اخبار مربوط به فاجعة "دیریاسین"، "شهادت عبدالقادر الحسینی" و شکست "قسطل"، جبهة اعراب را با چالش بزرگی مواجه کرد و این درست همان چیزی بود که "آژانس یهود" انتظارش را می‌کشید و حاضر بود هزینه‏های معنوی آن را - هر چه باشد - بپردازد. به همین دلیل، "آژانس یهود" و حتی دو خاخام عالی رتبة مهاجران یهودی با مظلوم نمایی از قصابی "ایرگون" در "دیریاسین" ابراز تنفر و انزجار کردند. این در حالی بود که نیروهای "پالماخ" (یگان ضربت "هاگانا") هم در عملیات حمله به "دیریاسین" نقش پشتیبانی را بر عهده داشتند. اما در هر حال کشتار "دیریاسین" تأثیر عمیق خود را در میان فلسطینیان به جای گذاشت.

سه سال بعد، "مناخیم بگین" رئیس سازمان "ایرگون" در کتاب خاطراتش نوشت:
"... به کوری چشم بدخواهان! تبلیغات منفی آنان [بر روی ماجرای دیریاسین] نتایج مفیدی به بار آورد و چنان موجی از وحشت در بین اعراب و نیروهای نظامی عرب برانگیخت که حتی با شنیدن نام ایرگون بر خود می‏لرزیدند. این وضعیتی بود که مقابله با 6 گردان از نیروی نظامی صهیونیستی هم پدید نمی‏آورد. گسترش شایعاتی که علیه ایرگون به راه افتاده بود، به زودی باعث شد اعرابِ سراسر فلسطین، افسانة(!) سلاخی اعراب توسط ایرگون را باور کنند و برای نجات جان خود در صدد خروج از فلسطین برآیند. فرار دسته جمعی اعراب پس از مدتی چنان ابعاد وسیعی یافت که بیش‌تر حالت رم کردن به خود گرفت و نتیجة کار نیز به صورتی درآمد که از کل 800 هزار عرب ساکن در فلسطین، هم اکنون [1950]، 165 هزار نفرشان بیش‌تر باقی نمانده‏اند. این باعث چنان پیشرفتی در اهداف صهیونیزم شد که آثار و اهمیت سیاسی و اقتصادی آن واقعاً فوق تصور بود...".

طبیعی بود که به دلیل عدم حضور رسانه‏های خبری و نبود مدرکی تصویری (عکس یا فیلم) از فاجعه، "بگین" در برابر موج محکومیت جهانی کشتار "دیریاسین"، آن را افسانه‏ای ساخته و پرداختة اعراب بداند، اما بعدها اعضای دیگری از "هاگانا" و نمایندة "سازمان صلیب سرخ" در فلسطین، با انتشار خاطرات خود، حقیقت این فاجعه را به اثبات رساندند. "مایر پائل"، یکی از کماندوهای "پالماخ"، بیست و چهار سال بعد طی گزارشی نوشت:

"... حدود ظهر بود که نبرد در دیریاسین به پایان رسید و تیراندازی‌ها قطع شد. همه جا ساکت بود، ولی روستا هنوز تسلیم نشده بود[!] کماندوهای "ایرگون" و "اشترن" از پناه‌گاه‌ها و مخفی‌گاه‌های خود خارج شدند تا عملیات پاکسازی خانه‌ها را به انجام برسانند. از تمام اسلحه‌هایشان استفاده می‌کردند و داخل خانه ها نارنجک می‌انداختند. به سوی هر کسی که در خانه‌ها می‌دیدند، چه زن و چه بچه شلیک می‌کردند. در واقع فرماندهان، کوچک‌ترین تلاشی برای ممانعت از اعمال شنیع آنان به عمل نمی‌آوردند. خود من و چند تن از ساکنان روستا از فرماندهان عملیات تقاضا کردیم به افراد خود دستور آتش‌بس بدهند ولی تلاش‌هایمان بی‌ثمر ماند. در همان حال حدود بیست و پنج مرد را از خانه‌هایشان بیرون آوردند، آنان را سوار یک کامیون کردند و یک "دور افتخار" با آن‌ها زدند، درست مثل رومی‌ها که اسیران خود را در سطح شهر می‌گرداندند، آنان هم این عده را در چند خیابان بیت‌المقدس [که تحت کنترل یهودیان بود] گرداندند. بعد از پایان این مراسم، همگی را به معدن سنگی بین [روستای یهودی‌نشین] "گیوات شئول" و روستای "دیریاسین" بردند و در کمال خونسردی تمامشان را اعدام کردند..."

همچنین "ژنرال ریچارد دکاتلینگ" افسر انگلیسی و یکی از مأموران تحقیق و بازپرسی پیرامون فاجعة "دیریاسین" در یکی از گزارش‌های خود آورده است:

"... روز 14 آوریل، ساعت 10 صبح به همراه پزشک و پرستاری از بیمارستان دولتی بیت‌المقدس و یکی از اعضای اتحادیة زنان عرب، به روستای سلیوان رفتم، در این روستا، حدود دویست یا سیصد تن از اهالی روستای دیریاسین [پس از فرار از محل زندگی خود] سکونت داشتند. من با چند تن از زنان روستای دیریاسین گفتگو کردم تا از این سو و آن سو اخبار و اطلاعاتی پیرامون تجاوزات وحشیانه در دیر یاسین جمع‌آوری کنم ولی اکثریت این زنان با ابراز شرمندگی، تمایلی به بازگو کردن تجارب خود نداشتند، مخصوصاً در مواردی که به تعرضات جنسی مربوط می‌شد پیش از آن که هر حرفی بزنند باید با مهر و عاطفة فراوانی اعتمادشان را جلب می‌کردیم. ضبط اظهارات زنان اغلب به خاطر وضعیت نامساعد عصبی آنان با کندی صورت می‌گرفت، زیرا بارها در حین بیان خاطرات خود، دچار ناراحتی‌های شدید عصبی می‌شدند که این امر کار ما را به تأخیر می‌انداخت. در هر حال هیچ تردیدی در میان نیست که مهاجمان یهودی تجاوزات جنسی متعددی را مرتکب شده‌اند. به بسیاری از دختران جوان کم سن و سال تجاوز شده و سپس آنان را به قتل رسانده‌اند.

حتی پیرزنان نیز از اذیت و آزار مصون نمانده‌اند. چند نفر تعریف می‌کنند که دختر جوانی را یهودیان دو شقه کردند. بسیاری کودک و اطفال بی‌گناه هم قتل عام شده‌اند. گوش بعضی از زنان زخمی بود، زیرا برای درآوردن گوشواره‌ها به وحشی‌گری متوسل شده بودند..."

"ژاک دورنیه" رئیس هیأت نمایندگی "صلیب‌سرخ" در "بیت‌المقدس" دربارة کشتار "دیریاسین" در بخش‌هایی از خاطرات خود چنین نوشته است:

"... وقتی به روستا رسیدم، تیراندازی به اعراب پایان گرفته بود. گروهی را دیدم که لباس روستائیان به تن کرده و مجهز به کلاه‌خود بودند؛ همه‌شان جوان بودند، برخی حتی زیر سن بلوغ، پسر و دختر تا بن دندان مسلح؛ مجهز به هفت‌تیر، مسلسل، نارنجک دستی و حتی قمه در دستشان دیده می‌شد که اکثراً آغشته به خون بود[...] این گروه، گروه پاکسازی بودند که به نظر می‌رسید وظیفه‌اش را تمام و کمال انجام می‌داد. سعی کردم به درون خانه‌ها بروم. ده - دوازده سرباز محاصره‌ام کردند و مسلسل‌هایشان را به سوی من نشانه رفتند و فرماندة آنان به من دستور داد که جلوتر نروم. او گفت اگر جنازه‌ای باشد به من تحویل خواهند داد. با شنیدن این جمله عصبانیتی به من دست داد که در زندگی‌ام سابقه نداشت، به آن جانیان گفتم که نظرم دربارة رفتارشان چیست. به هر زبانی که می‌توانستم تهدیدشان کردم و سپس آنان را به کناری زدم و به درون خانه رفتم. اتاق اول تاریک بود و همه‌چیز در هم و برهم، اما کسی در اتاق نبود. در اتاق بعدی، وسط تمام اسباب و اثاثیه تکه پاره شده و انواع آت و آشغال، چند جسد سرد پیدا کردم. در این اتاق، عملیات پاکسازی با مسلسل و سپس با نارنجک انجام گرفته بود، در آخر هم از چاقو و قمه استفاده کرده بودند، هرکس به راحتی می توانست این را ببیند. اتاق بعدی هم مثل این، ولی وقتی که داشتم از اتاق خارج می‌شدم، صدایی مثل یک آه و ناله شنیدم. همه جا سرک کشیدم، تمام اجساد را زیر و رو کردم و عاقبت پای کوچک هنوز گرمی پیدا کردم. دختر کوچک ده ساله‌ای بود که در اثر ترکش‌های نارنجک، سوراخ سوراخ شده بود، ولی هنوز زنده بود[...] در هر گوشه‌ای، از این صحنه‌های فجیع به چشم دیدم[...] از این ماجرا عده‌ای حدود 50 نفر فرار کرده و جان سالم به در برده بودند، بقیه را با صبر و حوصلة تمام و در کمال خونسردی قتل عام کرده بودند[...]"

"پروفسور میرپیل" که در هنگام وقوع قتل عام "دیریاسین" به عنوان "افسر مورخ" در "پالماخ" حضور داشت و شاهد ماجرا بود هم در چهلمین سالگرد این فاجعه طی یک برنامة رادیویی گفت:

"... حدد ساعت ده صبح، یکی از اعضای اشترن، یک واحد از پالماخ را به کمک طلبید. این واحد به دیریاسین حمله کرد و ظرف پنج دقیقه، قسمت غربی روستا را اشغال کرد. وقتی نیروهای پالماخ از دیریاسین بیرون رفتند، اعضای ایرگون و اشترن خانه به خانه رفتند و زنان و مردان و کودکان را با شلیک‌های بی‌هدف کشتند... این قتل عام حدود سه ساعت طول کشید... جوانان کم سن و سال عضو هاگانا، پس از خروج افراد ایرگون و اشترن از روستا، قربانیان قتل عام را پس از شمارش به خاک سپردند. 254 جنازة عرب دفن شد. اغلبشان زن و بچه و فقط تعداد کمی از آنان پیرمرد بودند..."

به هرحال اجرای "طرح دالت" مراحل خود را می‏پیمود. ابتدا روستاهای اطراف شهرهای بزرگ و استراتژیک اشغال می‏شد و پس از تکمیل حلقة محاصره این شهرها، نیروهای انگلیسی ساکن در آن‌ها، اقدام به تخلیه شهر نموده و به دنبال آنان، نظامیان صهیونیست وارد شهر می‏شدند.پس از اشغال شهر بزرگ "طبریه" در تاریخ 19 آوریل، با همان ترتیبی که ذکر شد، شهرهای "حیفا" (22 آوریل)، "بیسان" و "صفد" (12 مه) و "یافا" (14 مه) نیز به تصرف "هاگانا" و "ایرگون" درآمد و ساکنان عرب این شهرها از خانه و کاشانة خود آواره شدند. روز 26 آوریل، "هاگانا" مرحلة مهمی از "طرح دالت" را برای اشغال کامل "بیت‌المقدس" آغاز کرد.

این بار نیروهای انگلیسی برای جلوگیری از سقوط "قدس"، برای اولین بار علیه "هاگانا" وارد جنگ شدند. واحدی از "سپاه نجات فلسطین" هم به شکستن حلقة محاصره این شهر اقدام کرد. علی‏رغم این موارد، "هاگانا" با تلاش فراوان، سرانجام در تاریخ 30 آوریل موفق به تصرف تمامی محلات مسکونی بخش غربی "بیت المقدس" شد و ساکنان آن را اخراج کرد. به دنبال اشغال "بیت‌المقدس غربی" در همان روز، فرماندهان ارتش‌‏های کشورهای عربی برای اولین بار جهت بررسی مواضع نظامی اعراب در فلسطین، تشکیل جلسه دادند و تصمیم گرفته شد یگان‏هایی از ارتش‏های کشورهای عربی پس از پایان دورة "قیمومیت" (15 مه)، وارد فلسطین شوند.

"هاگانا" همچنان روز به روز بر مساحت سرزمین‏های اشغال شده می‏افزود و هر هفته محموله‏های جدیدی از سلاح یا نظامیان حرفه‏ای اروپایی و آمریکایی، در بنادر فلسطین پیاده می‏شدند(به عنوان نمونه، 25 واحد توپخانه از آمریکا در 25 آوریل و 5 واحد توپخانه از فرانسه در 6 ماه مه و محموله‏های دیگری از چکسلواکی بین 12 تا 14 ماه مه به دست "هاگانا" رسید).

بین روزهای 10 تا 12 مه، دومین جلسة مشترک رؤسای ستاد ارتش‏های عرب در "دمشق" برگزار شد و نحوة ورود به خاک فلسطین در 15 ماه مه مورد بررسی مجدد قرار گرفت. سپس کشورهای عربی همسایه با فلسطین، ضمن اعلام "حالت فوق‏العاده" در 12 مه، ورود فلسطینیان مذکر و سالم از نظر جسمی را به کشورهایشان ممنوع کردند.

تعلل کشورهای عربی برای ورود به میدان نبرد، در حالی بود که روز 11 ماه مه، شهر پرجمعیت "یافا" که درست در مجاورت "تل آویو" قرار داشت و مهم‌ترین پایگاه اعراب مسلمان در حساس‌ترین شاهرگ حیاتی صهیونیست‌ها محسوب می شد، به اشغال کامل "هاگانا" درآمد. این شهر از روز 25 آوریل مورد تهاجم گروه "ایرگون" قرار گرفته بود و بخش اعظم ساکنان آن گریخته بودند، اما تا زمان خروج کامل نیروهای انگلیسی مستقر در این شهر، "هاگانا" موفق به تسلط کامل بر شهر نشده بود. یک روز پس از سقوط "یافا"، آخرین تلاش‌های "سپاه نجات فلسطین" در شمال هم با شکست مواجه شد و شهرهای "صفد" و "بیت‌شان" در 12 ماه مه سقوط کردند.


*اعلام تشکیل "دولت یهود"

با نزدیک شدن به موعد پایان عمر "دولت قیمومیت"، التهاب در فلسطین شدت بیش‌تری می‏گرفت. تلاش "هاگانا" و "ایرگون" برای اشغال کامل "قدس" و دفاع و تهاجم پراکندة "ارتش جهاد مقدس" و "سپاه نجات فلسطین" و نظاره‏گری ساده‏لوحانه و توأم با ترس کشورهای عربی، چند روز دیگر ادامه یافت.

تا این لحظه، صهیونیست‏ها غلبة خود را بر اعراب ثابت کرده و علاوه بر کشته و زخمی ساختن هزاران نفر، بیش از 000/200 فلسطینی را نیز به طرق گوناگونی از اماکن زندگی‏شان اخراج کرده بودند.

سرانجام در بامداد روز 14 ماه مة سال 1948، یک روز پیش از پایان رسمی "قیمومیت انگلیستان بر فلسطین" آخرین کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین "سر آلن گوردون کونینگهام" با پایین کشیدن پرچم کشور خود (موسوم به "یونیون جک") از فراز آخرین پایگاه دولتی انگلیستان، به عمر 29 سالة حضور چکمه‌پوشان انگلیسی در فلسطین پایان داد و خاک فلسطین را ترک کرد. تمامی مراکز دولتی و پادگان‌های به جا مانده از "دولت قیمومیت" در کمتر از ساعتی به اشغال نیروهای "هاگانا" - که برای خروج بقایای انگلیسی‌ها ثانیه شماری می‌کردند - درآمد. این در حالی بود که ارتش‌های کشورهای عربی در انتظار صبح فردا بودند که با اعلام رسمی پایان عمر "دولت قیمومیت" وارد خاک فلسطین شوند، اما "آژانس یهود" دیگر کوچک‌ترین تأخیر و تأملی را لازم ندید و درست رأس ساعت 16 روز 14 ماه مه سال 1948، یک روز قبل از پایان رسمی قیمومیت انگلستان بر فلسطین، در شهر "تل‏آویو"، "دیوید بن‏گوریون" در حالی که زیر تصویری از "تئودور هرتسل" ایستاده بود و سران "آژانس یهود" گردش را گرفته بودند، با قرائت اعلامیه‏ای، تأسیس کشور یهودی اسراییل را اعلام کرد. به این ترتیب، توطئة مشترک کشورهای استعمارگر غربی و سرمایه‏داران یهودی به نتیجه رسید و در عصرگاه شوم "14 مه سال1948" پرچمی منقش به "ستارة داوود" و "دو خط آبی" (به عنوان نماد دو رودخانه "نیل" و "فرات") در "تل‏آویو" و "بیت المقدس غربی" برافراشته شد.

روز بعد، ارتش‏های مختلف اعراب وارد فلسطین شدند. ارتش اردن و عراق به "کرانة باختری"، مصر به "غزه" و "بئرالسبع"، لبنان به "جلیلیه" و سوریه به چند مهاجرنشین یهودی )در حوالی مرز( حمله بردند و بدین‏گونه اولین جنگ اعراب و اسراییل آغاز شد.
 






بازدیدهای امروز: 5  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 82286  بازدید


» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «